تاریخ انتشار : جمعه ۱۳ دی ۱۳۹۸ - ۶:۵۷
کد خبر : 18503

شعرا در فراق سردار سلیمانی دست به قلم شدند

شعرا در فراق سردار سلیمانی دست به قلم شدند

تاریخ انتشار: ۱۳ دی ۱۳۹۸ – ۱۰:۲۷ شعرا در فراق سردار سلیمانی دست به قلم شدند

حاج قاسم نمایه

درپی شهادت مظلومانه سردار رشید اسلام سپهبد قاسم سلیمانی جمعی از شعرای کشور در وصف این شهید عزیز اشعاری سرودند.

به گزارش مشرق، درپی شهادت سردار رشید اسلام سپهبد قاسم سلیمانی جمعی از شعرای کشور دست به قلم شده و اشعاری در وصف این شهید عزیز سرودند.

فاطمه رحمانی

هان، میشناسیدش؟ زیاران خراسانی‌ست
از نسل سلمان است اگر نامش سلیمانی‌ست
مردانِ حق، همپای او در جبهه‌ها ماندند
بدخواهِ او، تسلیم خواهش‌های شیطانی ست
در وقت میدان، او: اشداءُ علی الکفار
با دوستان، تفسیری از آیات رحمانی‌ست
شرحِ نگاهش با یلان کارزار قدس
توصیفِ او سنگینیِ اشعارِ خاقانی ست
در صبح رجعت خوب می‌دانم که او هم هست
در لشکری که جمع ایرانی و افغانی‌ست
در وصف او حتی قلم هم از نفس افتاد
راحت بگویم؛ آنچه می‌دانم و می‌دانی‌ست
ایوب پرندآور

این رجز را به غیرت ایران زمین، حاج قاسم سلیمانی تقدیم می‌کنم.

۲۰ ملیون قاسم

پای ما محکم بر این جاده است، آمریکا ببین
صف به صف این امت آماده است، آمریکا ببین

قدرت شیطان کجا و قدرت ایمان کجا
قوت ما را خدا داده است، آمریکا ببین

تکیه چون بر بیرق عباس دارد رهبرم
پرچم از دستش نیفتاده است، آمریکا ببین

سر اگر بر نی نباشد لایق معراج نیست
نام ما با کربلا زاده است، آمریکا ببین

کربلای دیگری را هم اگر بر پا کنی
بیست ملیون قاسم آماده است، آمریکا ببین

بد رقم در سینه‌اش بغض تو را پرورده است
در زمین هرکس که آزاده است، آمریکا ببین

امپراطوران عالم یک به یک زانو زدند
قرعه بر نام تو افتاده است، آمریکا ببین

نغمه مستشار نظامی

شهیدان غریبی پشت چشمان تو پنهانند
‎هزار آیینه در پلکت نماز صبح می‌خوانند

شب از شوق نگاهت سینه ریز از کهکشان دارد
‎به یادت اختران در هفت گردون مست و حیرانند

‎نگاه عاشقت از شاعران شهر دل برده
‎تبسم می‌کنی ابیات در تعبیر می‌مانند

‎سکوتت حرف‌ها دارد که در گفتن نمی‌آید
‎غزل‌هایم پر از آرامش اما قبل طوفانند

‎ببار ای ابر رحمت در دلم شوری ببار آور
‎کویرم، چشم‌های تشنه‌ام دلتنگ بارانند

تو سردار هزاران لشکر ملک سلیمانی
‎شهیدان در نگاه تو نماز عشق می‌خوانند

سیدمحمد میرهاشمی

شب می‌رود و عطر سحر می‌گردیم
در صبح ظهور یار بر می‌گردیم

غم نیست که قاسم سلیمانی رفت
ما را بکشید زنده‌تر می‌گردیم

محمدمهدی عبداللهی

در ظلمت این مسیر غوغا کردی
‏بی پرده بهار را هویدا کردی

‏همراه مدافعان دشت گل سرخ
‏امنیّت باغ را مهیا کردی

زهرا آراسته نیا

شده عطر شهادت باز احساس
شهادت میکشه ما رو به پرواز
شهادت انتهای راه هم نیست
مسیر مرگ ظلمت میشه آغاز
نگاهش قاسم حق و بدی بود
سلیمانی که قالیچه ش دل ماست
در اوج سادگی‌ها مقتدر بود
همونجوری که توو قاموس دریاست
برام آسودگی معنی نداره
من و دل هم قسم تا نور هستیم
تو عالم هرچی تاریک و سیاهه
برای محوشون مامور هستیم
پر از اشکه پر از خونه دلامون
ولی آتیشه تو فریادهامون
نگامون موشکه تو قلب دشمن
همیشه منتقم بوده خدامون
برای انتقام خون عاشق
همه خوبای عالم پا به کارن
تمومه قصه سازش که دیگه
تموم کوچه هامون مرد دارن
تموم دشمنا اینو بدونن
که ققنوسی توی آتیش رفته
بمیرید از هجوم ترسهاتون
شجاعت توو رگامون پیش رفته
مسیر حق از اول پر خطر بود
گذشتن از سر اینجا رسم بوده
اگه ترسوی خائن هست اما
دل ما شعر بیداری سروده

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.