بیستویکمین نشستِ انجمنِ دوستدارانِ شاهنامه البرز
در بیستونهمین روز از آبان فرهنگیارانِ انجمنِ دوستدارانِ شاهنامه البرز(اَشا)،در بیستویکمین نشستِ خود، میزبانِ دو مرد از جنسِ راهبلدانِ بزرگ سرزمینِ مهر بودند، دکتر عبدالمجید ارفعی، زبانشناس و جنابِ اُرُدِ عطارپور مستندساز و اهل قلم. درعصری پاییزی که آسمان هم سخاوتمندانه باران را نثارِ خستگیِ خاکیان میکرد و رخسارِ زردِ برگها و زمین را میشست.
به نمایندگی از دیگر یاران همراه دکتر زند و مهرداد لطیفی به پیشواز دکتر ارفعی رفتیم. ایستاده بر بالای پلهها با دیدنِ پیرمردی که سعادتِ دیدارش به ما پیشکش شده بود یاد جملهی سعدیِ شیرینسخن افتادم: آنچه را که جوان در آینه بیند، پیر در خشتِ خام تواند دید! مانندِ پلههایی که طی کرده بود تا به این مقام علمی برسد، پیرمرد، پلهها را بهسختی بالا امد.
با رسیدن جناب عطارپور و همسرشان و پس از دیدن نماهنگ گروه تولیدمحتوای اشا دربارهی کاوشگران تختجمشید، ساعتِ ششونیم مستندِ پرسپولیس_شیکاگو را به تماشا نشستیم. روایتی زیبا از نخستین باستانشناسانی که تلاش کردند تختِجمشید را از دلِ خاک بیرون بکشند تا جهانیان ببینند شکوهمندی و صلابت و زیبایی هنرِ مردمان کهنِ ایران باستان را! و نیز کشفِ الواح گلی. گویندهی متن فیلم جملهای میگوید: خوانشِ خطوطِ گلیِ تختِجمشید به قصدِ بیانِ تاریخ که در تاریخ گم شدند.
در ادامه دیدیم چه کسانی از سرزمینهای دور امدند و کاویدند و یافتند و چه یادگارانِ گرانسنگی برای آیندگان بهجا گذاشتند و عاشقِ فرهنگ و تاریخِ این سرزمین شدند و یا آز برآنان چیره شد و بردند به یغما آنچه را یافته بودند! گواهِ سخنم با استناد به مستدِ جنابِ عطارپور وجودِ آثار بینظیرِ تاریخیِ دیارمان در موزههای بزرگ دنیاست، از سرستونها و ریتونها و کتیبهها، تا شمشیر و سنجاقِ مفرغی گیسوی زنانِ لرستان!! همه و همه زینتبخشِ غرفههای لوور و آرمیتاژ و لنینگراد و….کلکسیوندارانِ لندنی! ما ماندهایم و آهی از سرِ حسرت و گرمیِ قطره اشکی بر نرمای گونه، بگذریم… پس از دیدنِ مستندِ زیبای عطارپورِ نازار، نوبت به گفتگوی مهمانان رسید.
نخست، عطارپور دربارهی فیلم و ساختنش توضیحاتی داد، مهربان، صمیمی و آرام، درمیانِ جمعی از عاشقانِ تمدن و هویتِ ایرانی. سپس دکتر ارفعی دربارهی الواح سخنانی فرمودند، از همکاریهایشان با موسسه شرقشناسیِ شیکاگو در امریکا و چه تلاشها و زحماتی که برای بازگردانیِ این گنجینهی گرانبها داشتهاند از دغدغههایشان و عدمِ همکاریِ آنانی که نانخورِ این گنجینهها هستند! در کلامشان عشق جاری بود وقتی از روزگاری سخن میگفت که بر سرِ تاریخِ این سرزمین گذاشت.
برقی از غرور در چشمانِ درشتِ بزرگمردِ ایلامشناس مینشست. اما قسمتِ قشنگ و زیبایش، پخشِ تصاویری بود از الواحی که ترجمه کرده بودند. از زیبایی و شکوهناکیِ الواح چیزی نمینویسم، تنها باید آنها را دید، دستی بر رخسارِ پیرشان کشید و احساس غرور و ارامش کرد. خدای من!سیهزار لوحِ گلی، از رسیدِ کالا گرفته تا مُهرِ سرکارگر، انهم بر روی گِل! و بینظیرتر، سفارشی که درموردِ زنان شد. عجب نظمی، عجب دولتی و عجیب ملتی! دکتر ارفعی روی هرکدام از این الواحِ مکشوفه از بارو، بانهایتِ تواضع و حوصله برایمان زمان نهادند و مفصل شرح دادند، و ما سراپا گوش با نگاهی حسرتبار دیدیم و شنیدیم آنچه را که بر ما گذشته است.
چند لحظهای از سالن بیرون آمدم، باران میبارید و از بالا دیدم که خیابانهای کرج را آب گرفته و خودروهای شاسیبلندی که برایشان فرقی نمیکرد، خشکی باشد یاآب! در پایان، چند پرسش هم از طرف حضار مطرح گردید و جناب ارفعی پاسخ دادند، ازجمله پرسشِ خودم که الواحی که ترجمه نشدند میتوانند حاوی چه اطلاعاتِ تاریخیای باشند که ما باید بدانیم؟ شما بگویید! در نشستِ بیستویکم، جنابِ ایرجِ میلانی هم تشریف داشتند. در پایان هدایایی به رسم ادب تقدیم گردید. همچنین دکتر صداقت دوجلد کتاب به یادگار تقدیمِ مهمانان کرد و جلدی هم نصیبِ بنده شد، زیرا سعادت یافتم در کنارِ مهمانان جای بگیرم! و درفرجام ثبت عکسهایی که بماند به یادگار در حافظهی تاریخ و پذیرایی از باشندگان. امید که آیندگان از ما به بدی یاد نکنند، ایدون باد!
بیا تاجهان را به بد نسپریم به کوشش،همه دستِ نیکی بریم
نباشد همی نیک و بد پایدار همان به که نیکی بود یادگار
شهریار قاسمی
شاعر و شاهنامه پژوه
بخوانید.
برچسب ها :آوا البرزخبر ، انجمن ، شاهنامه ، عطارپور ، مستند ساز
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0